امروز: پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ [2024/04/25]
ما را در فیسبوک دنبال کنید ما را در توییتر دنبال کنید ما را در گوگل پلاس دنبال کنید خروجی RSS جستجوی پیشرفته سایت پیوندهای سایت
کد خبر: 705 تاریخ انتشار: پنج شنبه ۵ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۵۷:۱۰ قبل از ظهر نسخه چاپی

نقد فیلم «جیب‌بر خیابان جنوبی»؛

کاراکترهایی که با جامعه قهر هستند

خبرایران: کاراکترهای فیلم سینمایی«جیب‌بر خیابان جنوبی» دزدان خرده پایی هستند که کاری بیش از آفتابه دزدی نمی‌کنند. آنها حرف‌های بزرگتر از دهان نمی‌زنند و اصولا قصد انتقام گرفتن از هیچ چیز و هیچ کس را هم ندارند.
 کاراکترهایی که با جامعه قهر هستند

خبرایران: مریم فاطمی، فیلم «جیب‌بر خیابان جنوبی» اثری جدید از سیاوش اسعدی است که پس از «حوالی اتوبان»، این بار نیز به سراغ یک فیلم اجتماعی رفته است. فیلمی که در فضای فیلم‌های خیابانی قرار دارد و حال و هوای آن یادآور فیلم‌های کلاسیک تاریخ سینماست. جیب‌بر خیابان جنوبی داستان زندگی پسر جوانی به نام کاوه است که از زندان آزاد می‌شود و به دنبال خواهرش می‌گردد. در این مسیر با دختری به نام رعنا آشنا می‌شود که یک بار به صورت ناشیانه دزدی می‌کند، کاوه او را از دست ماموران نجات می‌دهد اما با سماجت به دنبال او می‌رود تا راه و رسم جیب‌بری را به او آموزش دهد تا به همراه او راحت‌تر جیب‌بری کند. دختر در ابتدا در مقابل این خواسته کاوه مقاومت می‌کند اما در نهایت با علاقه‌ای که به کاوه پیدا کرده راضی می‌شود و به همراه هم مشغول دزدی می‌شوند. در یکی از سرقت‌ها زمانی که آنها در حال فرار بودند رعنا در دفاع از خود مردی را به قتل می‌رساند. کاوه نیز خواهرش را در حالی پیدا می‌کند که می‌بیند او تبدیل به زنی فاحشه شده است. در نتیجه، بدون این که اطلاعی از ماجرای قتل داشته باشد، خانه را آتش می‌زند و رعنا را نیز رها می‌کند.

جیب‌بر خیابان جنوبی فیلمی قصه‌گو و در فضای فیلم‌های کلاسیک است که از نظر محتوایی شباهت زیادی با آثار مسعود کیمیایی دارد که البته، این شباهت‌های غیر قابل انکار باعث شده کیمیایی آنونس این فیلم را بگوید. جیب‌بر خیابان جنوبی قهرمانانی از جنس قهرمانان فیلم‌های کلاسیک دارد و سعی کرده در سینمای بدون قهرمان این سال‌ها، قهرمان‌های خسته و بی اعتنا به جامعه و جامعه گریز را احیا کند. کاوه به عنوان کاراکتر اصلی این فیلم در نوجوانی و از طریق خواهرش دزدی را یاد گرفته است و در واقع، کار دیگری به غیر از دزدی بلد نیست. او که حالا از زندان آزاد شده سراغ تنها کاری که یاد گرفته است برمی‌گردد و دختر تازه کاری را هم در این راه با خود همراه می‌کند.

کاراکترهای این فیلم دزدان خرده پایی هستند که کاری بیش از آفتابه دزدی نمی‌کنند. آنها ادعای چندانی ندارند و حرف‌های بزرگتر از دهانشان نمی‌زنند و اصولا قصد انتقام گرفتن از هیچ چیز و هیچ کس را هم ندارند. بیشترین تلاش آنها برای تأمین خرده خرج‌های خود از طریق دزدی است. آنها به جامعه بی اعتنا هستند به طوری که گویی با جامعه قهر هستند که این نیز ناشی از فقر آنها است. جیب‌بر خیابان جنوبی داستان خود را در بستر برخی از آسیب‌های اجتماعی مثل فقر، فحشا و بزه‌های اجتماعی روایت می‌کند اما تلاشی در جهت کالبدشکافی این آسیب‌ها ندارد و به عمق این مسایل اجتماعی وارد نمی‌شود. به همین دلیل، در حد فیلمی توصیفی متوقف می‌شود و به تبیین مسایل نمی‌رسد.

جیب‌بر خیابان جنوبی بیشتر سعی دارد داستان عاشقانه دو کاراکتر اصلی خود را از رهگذر این آسیب‌های اجتماعی روایت کند و به همین دلیل است که حد و اندازه خود را نگه می‌دارد و وارد مقولات تبیینی نمی‌شود. کاوه که نام خود را هیچ‌گاه به رعنا نمی‌گوید و از او می‌خواد او را «تو» خطاب کند در خانه مانکنی دارد که با آن تمرین جیب‌بری می‌کند. در پایان فیلم وقتی از فساد اخلاقی خواهرش مطلع می‌شود مانکن و خانه را آتش می‌زند، سپس عکس رعنا و خواهرش را در کیف پولی که رعنا به او هدیه داده می‌گذارد و کیف را روی پله‌ای رها می‌کند و به سمت شهر و گنبد و گلدسته‌های مسجد برمی‌گردد. گویی، کاوه با آتش زدن آن مانکن وجود خود را آتش زده و دوباره متولد شده است.

جیب‌بر خیابان جنوبی از حیث فرم و اجرا، فیلم خوبی است و توانسته استانداردهای سینمایی را به خوبی رعایت کند. فضاسازی و طراحی دکور و صحنه و لباس فیلم بسیار خوب است و با تم تلخ فیلم تناسب دارد. در واقع، هماهنگی و یکدستی در لحن و فضای فیلم به خوبی رعایت شده است و تلخی قصه به خوبی به مخاطب منتقل می‌شود. تصویربرداری و قاب‌بندی‌های اثر نیز درخشان است و جیب‌بر خیابان جنوبی را از لحاظ بصری تبدیل به یکی از فیلم‌های خوب سال‌های اخیر کرده است.

در مورد بازی‌ها نیز می‌توان به بازی درخشان امیر جعفری اشاره داشت که نقش یک سمسار گوژپشت را به بهترین شکل ایفا کرده است. نورا هاشمی نیز در این فیلم توانایی‌های خود را نشان داده و نقش دختر سر به هوای عاشق را به خوبی بازی کرده است اما مصطفی زمانی نتوانسته آن چنان که باید و شاید پارتنر خوبی برای او باشد و بازی او تا حدودی اغراق آمیز به نظر می‌رسد. این اغراق آمیز بودن در سکانس‌هایی که او دیالوگ می‌گوید بیشتر نمود دارد. هر چند زمانی توانسته در سکانس‌های بدون دیالوگ و سکانس‌هایی که بازی او بیشتر از طریق میمیک صورت است موفق‌تر باشد.

فیلمنامه جیب‌بر خیابان جنوبی فیلمنامه سر راست و شسته رفته‌ای است و داستان خطی خود را به سادگی و با کمترین لکنت روایت می‌کند. هر چند، برخی سوالات را بی پاسخ می‌گذارد و برخی مسایل آن به لحاظ منطقی به اندازه کافی توجیه پذیر نیست. مثلا مشخص نمی‌شود که چرا کاوه به رعنا پشت کرده و او را رها می‌کند. مشخص نمی‌شود چرا کاوه‌ای که حالا به رعنا علاقمند شده و می‌گوید نگران اوست، همچنان او را وارد سرقت‌های خود می‌کند و حتی از استفاده رعنا از جذابیت‌های زنانه خود برای دزدی کردن راضی به نظر می‌رسد! از سوی دیگر، اصرار بیش از حد کاوه برای آموزش جیب‌بری به رعنا به اندازه کافی در فیلم توجیه‌پذیر نیست. در واقع، این سوالات مسایلی هستند که منطق روایی داستان را با چالش مواجه می‌کنند.

سکانس رستوران رفتن کاوه و رعنا که می‌توانست به یکی از سکانس‌های خوب این فیلم تبدیل شود به راحتی هدر رفته و تبدیل به سکانسی خسته کننده و تله فیلمی شده است. رعنا در این سکانس در یک مونولوگ طولانی و کسالت‌آور داستان زندگی و مشکلات خانواده خود را برای کاوه تعریف می‌کند؛ اتفاقی که فیلمنامه نویس می‌توانست آن را در تار و پود داستان بیاورد، همانطور که در مورد خواهر کاوه این اتفاق افتاده است و زندگی و خواهرش بدون بیان حتی یک دیالوگ به خوبی روایت می‌شود.

 

آخرین اخبار
© استفاده از مطالب تنها با ذکر منبع (خبرایران) مجاز می باشد.
طراحی، تولید و اجرا: دلتاوب