خبرایران: سریال «شهرزاد» یک ملودرام است که سعی دارد اتفاقات اجتماعی را هم مدنظر داشته باشد. اتفاقی که به خوبی در کار روی داده و به هیچ وجه تماشاگر از روند روایت قصه خسته نمیشود.
این روزها پوسترهای تبلیغاتی سریال «شهرزاد» در اکثر بزرگراههای تهران دیده میشود. سریالی که از شبکه نمایش خانگی در حال پخش است و از بازیگران و کارگردان خوبی نیز بهره میبرد. حسن فتحی، کارگردانی این کار را برعهده دارد و شهاب حسینی، ترانه علیدوستی، علی نصیریان و مصطفی زمانی بازیگران اصلی این سریال هستند. داستان در سال 1332 و با کودتای 28 مرداد آغاز میشود، البته قالب اصلی این کار، یک ملودرام است که سعی دارد اتفاقات اجتماعی را هم مدنظر داشته باشد. اتفاقی که به خوبی در کار روی داده و به هیچ وجه تماشاگر از روند روایت قصه خسته نمیشود.
این شکل از بیان قصه را مقایسه کنید با سریالی چون «معمای شاه» که پس از تنها دو قسمت عیارش مشخص شده، دلیل این اتفاق را هم میتوان در کیفیت کار کارگردانهای این دو کار به خوبی مشاهده کرد. در «شهرزاد» پشت دوربین فردی قرار دارد که حرفش را در پس قصه میزند، اما در «معمای شاه» قصه در پس پیام فیلم روایت میشود؟! البته نمی خواهیم درباره کار ورزی (کارگردان معمای شاه) فعلا نقدی داشته باشیم، چون بهتر است زمان دهیم تا حداقل 10 قسمت از این کار پخش شود تا بتوانیم قضاوتی منصفانهتر را بیان کنیم.
«شهرزاد» روایتگر زندگی چند خانواده ایرانی است. در این میان دختر و پسری وجود دارند که به هم علاقه مند هستند، اما اتفاقاتی برای آنها میافتد که به هیچ وجه برای تماشاگر، قابل پیشبینی نیست، چون فیلمنامه از اوج و فرودهای خوبی بهره برده و کارگردان هم میزانسن و دوکوپاژ را به خوبی در کار انجام داده است. درباره کارگردانی این کار جز تحسین چیزی دیگر نمیشود گفت، هر چند از سازنده کار خوبی چون «شب دهم» نیز نباید انتظار دیگری داشت. در این کار فتحی، اوج هنرنمایی خود را نشان داده و ما شاهد اتفاقات بسیار خوبی در سریال هستیم، هر چند امیدوارم این آغاز خوب به پایان «میوه ممنوعه» مبتلا نشود، زیرا در آن کار فتحی در دو قسمت آخر هر آنچه را که رشته بود پنبه کرد، البته قابل درک است که کارگردان برای آن پایان سفارشی، تحت فشار مسئولان تلویزیون بوده است.
بحث دیگری که درباره «شهرزاد» مطرح است، شخصیتپردازی های بسیار قوی سریال است، در این کار برای رفتارهای کاراکترها، علت هایی مشخص شده که شخصیت مورد نظر را قابل قبول میکند. برای نمونه شخصیت «قباد» که نقش آن را شهاب حسینی ایفا میکند فردی است که از خود اختیار ندارد، اما دلیلش برای تماشگر مشخص شده و این نکته نیز به بیننده القا میشود که وی منتظر است تا با کوچکترین اتفاق، بتواند برای خود هویتی جدید فراهم کند. از این دست مثالها درباره شخصیتهای دیگر هم وجود دارد که نشان دهنده یک فیلمنامه قوی است.
درباره رویدادنگاری این سریال هم تا به امروز تنها کودتای 28 مرداد محور اصلی کار بوده است. نگاه فیلمساز به این رویداد نیز برخلاف برداشتهای رایج در سیماست که معمولا یک سویه به موضوعات نگاه میکند. در کلامی باید گفت که کارگردان سعی دارد تاریخ را آن گونه که اتفاق افتاده روایت کند، نه به آن نحوی که ما دوست داریم بیان شود. این حرف، سخن بسیاری جدی است که متاسفانه در بسیاری از کارها به آن توجه کافی نمیشود.
درباره بحث فنی این سریال میتوان به موضوعات دیگری هم توجه کرد. در طراحی صحنه و لباس کاری بسیار خوب رخ داده، حتی در گریم این کار هم خوش سلیقگی خوبی مشاهده میشود. مطلب دیگری که درباره این سریال میشود گفت به تهیهکننده این کار بر میگردد، چون مشخص است که تهیهکننده با در اختیار داشتن سرمایه گذار خوب توانسته موقعیت مناسبی برای فعالیت گروه فراهم آورد. اتفاقی که نشان میدهد اگر در بحث تهیه یک نگاه حرفهای حاکم باشد، تاثیرات بسیار خوبی را در کیفیت کارها شاهد هستیم.
موضوع پایانی که درباره این سریال باید به آن اشاره کرد، اهرمهای تبلیغاتی است که در این سریال به آن توجه شده. برای نمونه استفاده از صدای محسن چاووشی که این روزها به شدت محبوب است، زیرا صدای وی در تیتراژ قادر است بر جذابیت ظاهری مجموعه بیفزاید. در ضمن تبلیغات شهری به ویژه عکسهایی که برای این مجموعه به عنوان پوستر تبلیغاتی انتخاب شده، بسیار خوش آب و رنگ است و همین عامل هم دلیل دیگری برای موفقیت سریال به شمار می رود. در انتها باید به یاد داشت که سریالهایی نظیر «شهرزاد» و «دندون طلا» کارهای خوبی هستند، اما از مسئولان سیما باید پرسید چرا این آثار در سیما تولید نمیشود؟