در «هفت ماهگی» «هفت ماهگی» آن چنان موفقیت آمیز نیست که بتوان دفاع تمام قدی از آن داشت اما کارگردان توانسته اثر را به نقطه قابل قبولی برساند و در پایان تماشاگر را تحت تاثیر قرار می دهد.
منصور لشگری قوچانی بعد از تهیه کنندگی «عصر یخبندان» و «کوچهبینام» فیلم دیگری را در همان فضا به کارگردانی هاتف علیمردانی تولید کرده است. فیلمی که می توان گفت مایه و تم اصلی آن خیانت است.
«هفت ماهگی» روایتگر زندگی زوج جوانی با بازی باران کوثری و حامد بهداد است که در همسایگی آنها مادر و خواهر پسر زندگی میکنند. داستان با نشان دادن زشتیهای روابط انسانی جامعه روشنفکری و دور از تقیدات مذهبی به متن خانواده پسر رفته و ابتدا بخوبی روابط فردی و خانوادگی در چنین خانوادههایی را نشان میدهد.
فیلمنامه مناسب، بازیهای به اندازه و کارگردانی قابل قبول علیمردانی در کنار هم در نشان دادن این حد از بی حیایی و اباحهگری گاهی مخاطب را اذیت میکند، ابتدا اثر میخواهد به شما خیانت را نشان دهد تا در پس آن به عواقب این کار اشاره نماید. اما سوال اساسی اینجاست که برای نشان دادن اثرات خیانت یا هر رذیلت دیگری در جامعه باید آن را ابتدا به نمایش گذاشت و سپس به نتیجه این خطا پرداخت؟ یا آنکه بدون نشان دادن زشتی ها نیز می توان مخاطب را از اثر سوء آن مطلع کرد؟ این سوالی است که کارگردان و تهیهکننده فیلم باید به آن پاسخ بدهند. آیا بانشان دادن پلیدیها به ترویج و عادی سازی آن کمک نکردهایم؟ و آیا بدون نشان دادن آنها به مخاطب چه چیزی را باید نقد کنیم و اصطلاحا به تماشاگر بگوییم از چه چیزی دوری کند؟ این سوالات گرچه پیوستگیهایی دارند اما میتواند جدا از یکدیگر بررسی شود.
آدمهای داستان «هفت ماهگی» همه به جز یکنفر (همسر پسر) با بازی باران کوثری سیاه هستند و دائما در حال رکب زدن به یکدیگرند اما نکته منفی داستان اینجاست که در انتها بیشترین ضرر متوجه تنها شخصیت مثبت یا با کمی سخت گیری خاکستری فیلم میشود، انگار او باید فدا شود تا آدمهای پیرامونش متوجه شوند که در کثافت غوطهورند، حالا اینکه چقدر این ندامت در آنها پایدار میماند حرف دیگری است.
فیلم مخاطبان شهرهای بزرگ را با خود همراه میکند و پایان بندی نسبتا خوب آن شما را مطمئن می کند که کارگردان از ساخت چنین موضوع اجتماعی قصد تخریب و ترور فرهنگ جامعه را نداشته است. «هفت ماهگی»طیفی از جامعه را نشان می دهد که عقبه سنتی دارند و در حال حرکت به سمت سبک زندگی مدرن هستند، اما مدرن نه به معنای درست آن بلکه او خانواده هایی را نشان می دهد که تنها بی اخلاقی های جامعه مدرن را دریافت کرده اند و در حال تجربه هستند، داستان روایت پیچ در پیچ از بی بندوباری، شک و بی اعتمادی است که در انتها مخاطب را به سمت درستی سوق می دهد.
«هفت ماهگی» گرچه آن چنان موفقیت آمیز نیست بتوان از آن دفاع تمام قدی داشت و اگر کمی خام دستی در پرداخت بیش از این می شد پایان قصه شرایط دیگری پیدا می کرد اما بهرحال کارگردان توانسته اثر را به سختی به نقطه قابل قبولی برساند و در پایان، قصه تماشاگر را تحت تاثیر قرار می دهد.
نکته دیگری که به بهانه این فیلم می توان به آن اشاره کرد، منصور لشگری قوچانی به عنوان تهیه کننده است. شاید قوچانی را بعد از منوچهر محمدی بتوان یک تهیه کننده مولف دانست، اگر به سه فیلم پایانی وی نگاهی بیندازیم در خواهیم یافت که او سبک جدیدی از فیلم های اجتماعی را دنبال می کند و برخلاف فیلم های تلخی که در قالب فیلم اجتماعی این روزها ساخته می شود، قوچانی در «کوچه بی نام»،«عصر یخبندان» و «هفت ماهگی» در پی نشان دادن راه و مسیر درستی به مخاطب است.