«چای محسن بخرید، هر هفته یک خودروي لوکس ببرید... جشنواره آرزوهای بزرگ، هر هفته 110ميليون تومان... قرعه کشی بزرگ چای دبش، هر هفته 3 دستگاه خودروي پژو پارس...» این روزها کمتر کسی است که با تبلیغات گسترده محصولات بازرگانی روی آنتن صدا و سیما غریبه مانده باشد.
به گزارش خبرایران،«چای محسن بخرید، هر هفته یک خودروي لوکس ببرید... جشنواره آرزوهای بزرگ، هر هفته 110ميليون تومان... قرعه کشی بزرگ چای دبش، هر هفته 3 دستگاه خودروي پژو پارس...» این روزها کمتر کسی است که با تبلیغات گسترده محصولات بازرگانی روی آنتن صدا و سیما غریبه مانده باشد. کافی است شبها پای برنامه رسانه ملی بنشینیم تا برای شرکت در قرعه کشی محصولات محسن،آوازه، دبش ، زر ماکارون و ... تشویقمان کنند. محصولاتی که اغلب نمیدانیم هر ثانیه تبلیغ در صدا و سیما برای آنها ممکن است تا 8 میلیون تومان آب خورده
برای ما همین کافی است که به خرید فلان چای معروف فقط برای به دست آوردن کد قرعهکشی و ارسال آن به شماره اعلام شده ترغیب شویم. کسی چه میداند، شاید ما برنده خوش شانس قرعه کشی این هفته باشیم! در این میان اما نکته قابل تامل ، میل بالای صداوسیما به «آنتن فروشی» و کسب درآمدهای میلیاردی از «باورهای ساده مردم» است که این روزها، سخت گرفتار مشکلات اقتصادی هستند و دنبال راهی برای میلیونر شدن...
در آرزوی پولدار شدن
«یک شبه ره صد ساله رفتن» یکی از ضربالمثلهای آشنا و معروف ایرانی است. این جمله در واقع مصداق آرزوی بسیاری از مردم به خصوص نسل جوان است. ضربالمثلی که این روزها با توجه به بحران اقتصادی حاکم بر جامعه، به شدت عینیت یافته و پررنگ جلوه میکند. مردمی که درجامعه تورم زده درگیر معیشت، نیازهای اولیه و دغدغه «سر ماه» و در آمد ناکافی شده اند، مردمی که برای دریافت یک سبد 80 هزار تومانی کالا ساعتها در برف و سرما انتظار میکشند و از فشار و هجوم جمعیت میمیرند، حالا بیشتر از همیشه رویای رسیدن به ثروت یک شبه را در سر میپرورانند. میگویند وقوع بحران در هر کشور بهترین فرصت دستیابی به ثروت برای سودجویان است. حالا درآمدی که از رویای مردم برای برنده شدن در قرعه کشیهای هفتگی صداوسیما به جیب رسانه ملی و شرکتهای بازرگانی میریزد، مؤید این نکته است. گويي صدا و سیما تبدیل به رسانه ای شده که از راه سوءاستفاده از باورهای سادهدلانه مردم ثروت میاندوزد. فرقی نمی کند قرار باشد کرم حلزون و خواص آن را تبلیغ کند یا محصولات شرکتهای خاص را، این رسانه با تبلیغ هایش افراد را به خرید کالاهایی که اغلب مصرفی هستند ترغیب میکند. مردم به امید رسیدن به مبلغی کلان، اندوخته خود را صرف خرید محصولی میکنند که حالا شاید بیش از حد لازم هم در منزل موجود است، اما هم چنان به خرید ادامه میدهند تا یکی از شرکت کنندههای قرعه کشی باقی بمانند. آنها هفتهها را به امید برنده شدن پشتسر میگذارند در حالی که صداوسیما برای 15 دقیقه فروش آنتن به چند شرکت خاص درآمدی میلیاردی به دست میآورد و برای هر ثانیه تبلیغ تا 8 میلیون تومان تعرفه دارد. در این میان چه باک اگر ارزش هایی که از آن دم زدهاند زیر پای سودهای میلیاردی له شده و اعتماد مردمی که به امید قرعه کشی و جوایز دهان پرکن و فرار از مصائب مالی به رسانه ملی اعتماد کرده اند از بین رفته است؟
بدعتهای تازه در تلویزیون
بسیاری از شهروندان به یاد دارند فروش کارتهای بخت آزمایی در پیش از انقلاب را که بعدا مشابهی چون «ارمغان بهزیستی» پیدا کرد تا از طریق جعبههای شانس، برخی میلیونر شوند. در این میان، برخی، به باورهای خود ، شانسشان را برای پولدار شدن امتحان میکردند اما بسیاری، در پی «نابرده رنج ، گنج میسر نمی شود» اعتنایی به حربههای اقتصادی نداشتند. این رویه، تا اوایل دهه 80 شمسی نیز ادامه پیدا کرد و تقریبا 10 سالی بود که خبری از برنامههای «پوپولیستی» در کسب سود از مردم نبود. اما گویا در این سالهای ابتدایی دهه 90، فشار اقتصادی حاکم بر کشور، صدا و سیما را نیز تحت الشعاع خود قرار داده و مدیران این سازمان، بهدنبال راهکارهایی سخیف برای جبران مشکلات اقتصادی خود هستند. بی آنکه فکر کنند، آنتن فروشی به چند شرکت متوسط اقتصادی، چه آسیب هایی را هم به اقتصاد مردم و هم به باور و اعتماد آنها به سیما میزند. بگذریم از رانت هایی که در این بین برای برخی افراد با قدرت بالای اقتصادی ایجاد میشود و این بار نه مردم، که چند شرکت بزرگ اقتصادی و البته تلويزیون ملی ایران است که سود کلان اقتصادی میبرد
.
جریان خطر آفرین در تلویزیون
«تبلیغات بازرگانی در کشورهایی که تقریبا اقتصاد سرمایه داری دارند، امری رایج است. این تبلیغات به منظور افزایش تعداد مصرفکننده و تولید بیشتر وجود دارد و کمکی است به رشد و توسعه صنعت در جامعه و یکی از راههای آن هم قرعهکشی و پرداخت جوایز است، اما در حال حاضر در جامعه ما رخداد دیگری در جریان است که میتواند مشکل آفرین باشد.» سعید معیدفر، جامعه شناس، در گفتوگو با «قانون» ضمن بیان اظهارات فوق، با اشاره به اینکه مطرح شدن ناگهانی حجمی وسیعي از تبلیغ و قرعهکشی و جوایز در صداو سیما نشان دهنده یک اتفاق خاص است و ما در حال حاضر شاهد انفجار تبلیغات و جوایز هستیم، میافزاید: « متاسفانه تبلیغات عمدتا به کالاهای کاملا مصرفی مثل برنج و چای و دستمال کاغذی اختصاص دارد که برای یک جامعه هیچ افتخاری در پی نخواهد داشت. تبلیغ و ترغیب به مصرف این کالاها در حالی رخ میدهد که جامعه ما درگیر رکود تورمی بسیار سهمناکي شده، خط فقر هر روز به قشرهای بیشتری تعمیم پیدا میکند و بسیاری حتی نیازهای اولیه و معیشت خود را نمی توانند تامین کنند. در این شرایط مانور دادن روی کالاهایی که میتواند در سبد خانوار جایی نداشته باشد، شک برانگیز است.» وي ميگويد: «این جریان خطر آفرین است به این دلیل که در قدم اول تبلیغات و جوایز به یک نظم خاص نیاز دارد، دوم اینکه روند تبلیغات باید متناسب با شرایط اقتصادی جامعه باشد و سوم اینکه باید دید کالاهای مورد تبلیغ مصرفی هستند یا در صنعت کشور نقش دارند.»این جامعه شناس، با تاکید بر اینکه ما معتقدیم نظام سرمایه داری خالص نیستیم، جامعه ایران را مدعی فرهنگی بودن دانست و اظهار تاسف کرد از اینکه در حال حاضر دست کشورهای پیشرفته سرمایه داری را از پشت بسته ایم و افزود: «رفتارهای صداوسیما ضدارزش و برخلاف رواج ارزشهای فرهنگی و دینی است.»باور مردم به لزوم وجو پارتی و اینکه اگر پارتی نباشد دستمان به جایی بند نیست، به گفته معیدفر همین حالا هم نشاندهنده بیاعتمادی مردم است. این جامعه بیاعتماد بعد از مدتی وقتی میبیند نه تنها خود بلکه اقوام و همسایهها نیز هیچ گزارشی از برنده شدن در این قرعه کشیها ندادهاند بیش از گذشته دچار ذهنیت منفی خواهد شد. وی با تاکید بر اینکه این کار به شدت نامتناسب و نامربوط و ضد توسعه است، گفت: «ریشههای بی اعتمادی در اعماق ضمير جامعه ما فرورفته و پیش گرفتن چنین روندی، در افق دوردست خوش یمن نخواهد بود.»
لطمههای بزرگی که مردم از تلویزیون میبینند
«آنچه از سوی صدا و سیما شاهدیم هیچ فرقی با شرط بندی و بخت آزمایی ندارد. تنها به این دلیل که آن را قرعه کشی مینامند مشروع جلوه میکند.» این را حسین راغفر، اقتصاد دان در گفت و گو با «قانون» میگوید وي با اشاره به اینکه اضطراری که از وضعیت فقر مردم پیش میآید فرصتی است برای گروهی سودجو که از نیاز مردم استفاده کنند، میافزاید: «در نهایت این مردم عادی هستند که از این شرایط لطمه میبینند.» این اقتصاددان میگوید: « جای تردید است که در یک اقتصاد پر ازمشکل، صدا و سیما این راه را در پیش گرفته و فرهنگ مبتذل مصرف گرایی را رواج میدهد. عوارض مخرب این فرهنگ برای اقتصاد ملی و کشور نادیده گرفتنی نیست. عوارضی چون انحراف از سرمایه گذاری به مصرف، افزایش تقاضا و وابستگی بیشتر به کالاهای بنجل مصرفی خارجی، عطش دستیابی به الگوهای مصرفی و رشد جرم و جرائم در جامعه به خصوص در میان اقشار کم درآمد که مشتاق دستیابی به این الگوها هستند و حاضرند حتی با نقض ارزشها و دور زدن قانون به آن برسند.»به گفته راغفر مشهود است که اخلاق درجامعه فروریخته و صدا و سیما نقش پررنگی در آن دارد و این نه تنها در تبلیغها که حتی در فیلمهای تلویزیونی هم مشهود است. فرهنگ مصرفگرایی را خود صداو سیما رشد میدهد در حالی که مدعی مخالفت با فرهنگ مصرفگرایی است. نفس مصرفگرایی برخلاف منافع ملی است و این منحرف کردن منابعی است که در جهت تولید مورد استفاده است و به مصرف اختصاص دارد. این تناقضها مدام در حال شدت گرفتن است. راغفر به «قانون» گفت: خیال پردازی یکی از ویژگیهای انسان است اغلب برای فرار از شرایط نامطوب. این خیال پردازیها زمینه را برای استثمار بیشتر افراد فراهم ميکند و آنها را وادار به مصرف کالاهایی میکند که نیازی به آن ندارند. اما یک نکته در این مقوله وجود دارد که کمتر به آن توجه شده و آن این است: افرادی که پولهای بزرگ این تبلیغات را برای کالایی مانند چای میپردازند، چه میزان سود قرار است به دست بیاورند؟ آیا اصولا این پولها بخشی از پول شوییها نیست؟ افرادی نظیر بابک زنجانیها که رسانه حکومتی چشمش را بر آنها بسته و با کمال میل، آنچه از سوی آنها میرسد را نوش جان میکند؟