احمد عربلو ضمن تأکید بر اینکه نفس نوشتن از نویسندگان امروز دور شده است، گفت: بر این اساس است که امروز داستان و رمانی نداریم که ماندگار شود و در ذهن ما بماند.
به گزارش خبرنگار خبرایران، آخرین نشست عصر تجربه در دوره اول اختصاص به انتقال تجربیات احمد عربلو داشت که عصر امروز در بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد.
براساس این گزارش، احمد عربلو داستاننویس در این نشست اظهار داشت: زمانی که نوجوان بودم داستانی نوشتم و آن را برای مرکز آفرینشهای ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ارسال کردم. آقای رحماندوست مسئولیت داشتند. تقریباً دبیرستانی بودم که نامهای برایم آمد از طرف کانون که به مرکز بیایید و صحبت کنیم.
وی با اشاره به اینکه مرور این خاطرات و نوستالوژی آن دوران برایم زیباست، توضیح داد: آقای رحماندوست از اثر بنده تعریف کرد و گفت کار شما خوب است، میخواهیم مجله رشد راهاندازی کنیم، شما هم بیایید کمکمان باشید. زمانهای بیکاریم را در همان دوران در یک کارخانه چیپس کار میکردم و با همان حال و هوا اکنون در حال نگارش رمانی با موضوع انقلاب هستم که مرا به آن فضاها میبرد، یاد همان دورانی میافتم که سرکارگر منفعتطلبی داشتیم که از ما سوءاستفاده میکرد و فقط 35 تومان به ما میداد.
این نویسنده تصریح کرد: از همان دوران نوجوانی نوشتن را دوست داشتم، البته جواب نامه کانون که آمد، دلگرمتر شدم، اما امروز به نویسندگان نوجوان بیاهمیتی و بیتوجهی میشود که خیلی بد است. گاهی کارشناسان از کنار نامهها بیتفاوت رد میشوند، اما امثال آقای رحماندوست که انگیزه داشته باشند و نوجوان را دلگرم کند امروز کم داریم.
عربلو ضمن بیان اینکه روزی آقای رحماندوست در همان دوران به کارگاه ما آمد و به مسئول من گفت شما به راستی یک نویسنده نوجوان را وادار به کار کردهاید، بیان کرد: این سخنان رحماندوست در برابر سرکارگر ما به من شخصیت داد.
وی با تأکید بر اینکه انگیزه و نشاط نوشتن در برخی نویسندگان دیده نمیشود، افزود: امروز برخیها در ابتدای امر از میزان دستمزد سؤال میکنند، درست است که مهم است، اما از نشاط نوشتن میکاهد.
این نویسنده تأکید کرد: پس از دریافت نامه آقای رحماندوست، شروع به نوشتن کردم و از شمارههای اول مجله رشد مطلب مینوشتم. انگیزه، شور و شوقی برای نوشتن یافته بودم و همان دوران، کتابهای زیادی پیرامون داستاننویسی میخواندم، اما امروز به نوعی دیگر شده است. برخیهای تجارت ادبی میکنند که کار خوبی نیست، نفس نوشتن امروز از نویسندگان ما دور شده است، از این رو داستان و رمان ماندگاری که در ذهن افراد بماند نداریم.
این مؤلف درباره یکی از داستانها خود با عنوان «آدمهای آبرودار» توضیح داد: این داستان را طنزگونه نوشتم، اما دلخورم که چرا وقتی وارد پیچ و خم زندگی شدم کار را رها کردم، البته داستان آدمهای آبرودار را سال 64 نوشتم. روزی در اتوبوس نشسته بودیم که خانمی فرزندش را در آغوش گرفته و میبوسید، پیرمردی در کنار آنها نشسته بود و این کودک مدام شیطنت کرده و باعث اذیت پیرمرد میشد، اما این مرد مسن گلایه نکرد، از آنجا که ابتدا اسم قصه را مینویسم، نوشتم «آدمهای آبرودار» و در ادامه داستان را شرح دادم.
عربلو خاطرنشان کرد: یکی از مشکلاتم در نوشتن خط من بود، خط خوبی ندارم، روزی داستانی نوشته و آن را به آقای جعفر ابراهیمی (شاهد) دادم. ابتدا نتوانست خطم را بخواند، اما خواند و خوشش آمد و پس از آن مدیر داخلی مجله رشد شدم. از کار تألیف عقب ماندم ولی همیشه عشق و علاقه در ذهن و وجودم بود.
وی گفت: دلم برای آن روزها بسیار تنگ میشود، چرا که آن دوران کلاسهای نقد و بررسی داستان در مجله رشد داشتیم که افراد و نویسندگان بسیاری چون رحماندوست، چینیفروشان، سیدمهدی شجاعی، گروگان و ... حاضر میشدند. از این رو، لذتآمیزترین روزها آن زمان بود.
وی با تأکید بر اینکه در میان جوانان انگیزه وجود ندارد و ما باید آن را ایجاد کنیم، تصریح کرد: نویسندگان جوان از انگیزه مطلع نیستند یا اگر انگیزهای هست فردی نیست که دستشان را بگیرد.
این نویسنده، پیرامون جهان طنز اضافه کرد: صحبت پیرامون طنز بسیار است و شاید 20 یا 30 تعریف مختلف از طنز ارائه شده باشد اما به نظر من طنز ذاتی است و باید در وجود افراد باشد. افرادی که درونشان استعداد طنز ندارند نباید وارد آن شوند چرا که عرصه را خراب میکنند. مسئله دیگر اینکه فرد باید اصول طنزنویسی را بداند. افراد نابلدی که وارد طنز میشوند در انتخاب هجو و هزل کشیده میشوند. طنز نابههنجاریها را دیده و با قلم شیوا خنده را بر لب مخاطب مینشاند. خوش به حال افرادی که استعداد و فرصت نوشتن دارند. متأسفانه هر چیز خندهداری طنز نیست. زیرا طنز بایستی خنده به لب بنشاند.
عربلو ضمن بیان این مطلب که در کار ابوالفضل زرویی نصرآباد نمونههای طنز خوب و سالم را میبینیم گفت: نصرآباد یکی از اساتید برجسته و خبره در این حوزه است، البته عصر مشروطه اوج دوران طنزنویسی ماست. در زمان مشروطه افراد ورود کرده و به سمت طنز سوق یافتهاند و حقیقتاً آثار خوبی تولید شد. بنده معتقدم نوشتن طنز منثور دشوار است. طنز محکم و ماندگار که سالها بماند و خوانده شود کم میبینیم.
وی در پایان سخنان خود با تأکید بر اینکه کار بزرگسال بلد نیستم، گفت: هر کاری میکنم برای بزرگسالان بنویسم نثرم نوجوانانه میشود. توصیهام به نویسندگان این است که در یک عرصه قدم بزنند، زیرا امروز بچهها باهوش شدهاند، پس در داستان به راحتی میتوان با آنها ارتباط برقرار کرد.