خبرایران: وقتی زنان به خواسته های طبیعی خود نمی رسند، شروع به همسرآزاری می کند، ضمن اینکه وقتی برخی از زنان بر اثر فشار خانواده و اطرافیان تن به ازدواج می دهند و رابطه مناسب و خوبی با همسر خود برقرار نمی کنند، شروع به خشونت ورزی علیه شوهر خود می کنند.
از قدیم گفتهاند مرد است و غرورش، ترجیح می دهد زیر همه چیز له شود اما غرورش لکه بر ندارد. شاید به خاطر همین است که آمارها از واقعیت کمتر است.در واقع مردها معمولا آزارها را نادیده میگیرند و آن را بیان نمیکنند، باورهای فرهنگی، نگاه بدبین جامعه و ناامیدی از اینکه هیچ نوع پشتیبانی و حمایت اجتماعی به مردان برسد باعث میشود آنها احساسات ناخوشایند و آزار و خشونتها را پنهان کنند.
گروه اجتماعی کافه حقوق: به مجموعه خشونتهایی گفته میشود که مشخصا علیه مردان صورت بگیرد. بدون شک موضوع خانواده تنیده در موضوع مرد نیز می باشد و البته خود مرد نیز به عنوان یک انسان، دارای حقوقی فطری است. صدها مرکز در کشور ما، موارد نقض حقوق زن را به مجلس و دولت گزارش می کنند تا اقدامات لازم و وضع قوانین حامی زن صورت گیرد.در این میان هیچ نهاد، مرکز یا گروهی وجود ندارد که موارد نقض حقوق مرد را به مسولین مربوطه گزارش دهد و به نوعی پاسبان حقوق مرد باشد.
خشونت زنان علیه مردان ازجمله مباحث غیرملموس و مطرح نشده در جامعه است. شاید بتوان گفت در جامعه مردسالار اصولا مطرح کردن این بحث برای بسیاری از مردم بیشتر شبیه طنز است و اساسا بسیاری از افراد بعضا وجود چنین پدیده ای را در جامعه منکر می شوند و به عقیده آنان در جامعه بیشتر خشونت مردان علیه زنان وجود دارد و عکس آن مصداق خارجی ندارد.
شاید در ابتدای امر اینگونه تصور شود که بیشتر ،خشونتهای خانگی زنان را تهدید میکند و در بسیاری از رفتارهای جنسی و عاطفی و جسمی زنان قربانی خشونت مردان میشوند اما آزار مردها نیز به همان اندازه رایج است. شاید تصور نکنید که زنان نیز بتوانند همسرانشان را مورد آزارها و تهدیدهای روانی و جسمی قرار بدهند اما این اتفاق میافتد.
وقتی زنان به خواسته های طبیعی خود نمی رسند، شروع به همسرآزاری می کند، ضمن اینکه وقتی برخی از زنان بر اثر فشار خانواده و اطرافیان تن به ازدواج می دهند و رابطه مناسب و خوبی با همسر خود برقرار نمی کنند، شروع به خشونت ورزی علیه شوهر خود می کنند.
سوالی که در اینجا به ذهن خطور می کند این است که چگونه یک زن میتواند یک مرد را که بیشتر از او قدرت جسمانی دارد، مورد آزار قرار دهد؟؟؟
باید گفت آنچه در خصوص همسرآزاری مرد علیه زن صورت میگیرد بیشتر جنبه جسمانی دارد اما مردان هم علاوه بر اینکه از این قاعده جدا نیستند خشونتهای دیگری را متحمل می شوند، خشونتهای روانی که مصداق بیشتری دارد و تاثیرات مخربی بر روان و شخصیت مرد میگذارد، تخریب شخصیت، فحاشی ، بدبینی و سوظن ، بزرگنمایی مسایل جزیی، مقایسه نامناسب همسر با سایر مردان ، پرتاب کردن اشیا و از بین بردن مال، ترساندن در خواب و کتک زدن و تهدید با چاقو و سلاح سرد دیگر و هرچیزی که ضعف جسمی زن را از بین ببرد ابزارهایی برای تهدید و آزار و خشونت زن هستند.علاوه بر این تهدید به آزار بچهها و بیتوجهی به نیازهای خانواده نوعی خشونت علیه مرد خانواده است.
سوال دیگر اینکه چرا مردان خشونت های خانگی را دیر گزارش می کنند و دیرتر بروز میدهند؟؟؟
از قدیم گفتهاند مرد است و غرورش، ترجیح می دهد زیر همه چیز له شود اما غرورش لکه بر ندارد. شاید به خاطر همین است که آمارها از واقعیت کمتر است.در واقع مردها معمولا آزارها را نادیده میگیرند و آن را بیان نمیکنند، باورهای فرهنگی، نگاه بدبین جامعه و ناامیدی از اینکه هیچ نوع پشتیبانی و حمایت اجتماعی به مردان برسد باعث میشود آنها احساسات ناخوشایند و آزار و خشونتها را پنهان کنند. همه فکر میکنند مردها قربانی خشونت نیستند حتی مردانی که تحقیر میشنوند، توهین میشنوند و آزارهای عاطفی میبینند خودشان هم باور نمیکنند مورد آزار همسرش قرار گرفته اند ودر این حالت نهایتا به رفتارهایی چون اعتیاد، طلاق، همسرگزینی مجدد و … روی میآورند.
خشونت علیه مردان از منظر اجتماعی و حقوقی :
خشونت در گذشته فقط به جرم و جنایت در فضای عمومی اطلاق می شده است و معمولاً فقط خشونت های فیزیکی در کانون توجه حقوق دانان و قانون گزاران قرار داشته است. آمارها نشان می دهد ۱۰% قربانیان خشونت های خانگی را مردان تشکیل می دهند. زنان بیشتر از روش های روانی و مردان بیشتر از روش های فیزیکی برای اعمال خشونت استفاده می کنند و پاسخ مردان نسبت به خشونت به دلیل برخورداری از منابع قدرت (فیزیکی، مالی، اجتماعی و قانونی) بسیار شدیدتر از زنان است و حتی ممکن است تا مرحله قتل همسر پیش بروند.
قانونگذار ایران به خشونت های فیزیکی و روانی بدون توجه به جنسیت بزه دیده و کانون اعمال خشونت، وصف کیفری بخشیده است و در موارد انگشت شماری، وضعیت بزه دیده زن را موجب تخفیف مجازات مرتکب یا معافیت از مجازات دانسته و گاه نیز به جرم انگاری اعمال خشونت صرفا نسبت به زن روی آورده است ودر مابقی موارد دربین بزه دیده ی زن و مرد تفکیکی قایل نشده است،
اما این کافی نیست زیرا در مورد خشونت خانگی علیه مردان نظام اجتماعی وقوانین ناقص در حوزه خانواده وجود دارد و از یک سو نظام اجتماعی بنا به تصورات گذشته خود از وضعیت زنان در کشور اقدام به اخذ تضامینی قوی از مردان برای زندگی زنان می نماید. مصداق روشن این تضامین نیز مهریه (صداق) است. در این حال نظام قانونی از تصویب قانون به نفع زنان کوتاهی نکرده و به رغم تضمینی که نظام اجتماعی از مرد گرفته است باز هم اقدام به وضع قوانین به نفع زنان می نماید.
در این شرایط برخی سودجویان با استفاده از پوشش قانونی کافی اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نموده و مرد را به زندان راهی کرده یا همه اموال وی را تصاحب می کنند. زندانیان مهریه نتیجه ی حمایت قانونی بیشمار از زن ایرانی است. این درحالی است که بسیاری از این افراد زندانی انسانهایی شریف و با آبرو هستند.بنابراین شایسته است به واقعیت خشونت زنان علیه مردان به چشم یک معضل اجتماعی نگاه جدی شود تا همانطوری که زنان از حمایت قانونی در برابر خشونت مردان برخوردارند مردان گرفتار خشونت های زنانه، نیز از حقوق قانونی بهره مند شوند.
نتیجه گیری :
متاسفانه هر اندازه جامعه به سمت پست مدرن شدن پیش میرود و نقشهایی سنتی در آن رنگ ببازد شرایط جدید به همراه نقشهای نو در جامعه تعریف میشود. نقش هایی که وظایف ان را روند تغییرات تعریف میکند.”زنان مساوی مردان هستند” همان شعار قدیمی برای فرار زنان از تبعیضها است.شعاری که فمینیستها به خوبی آن را علم کردند تا سایه مردانگی را از چهره زنان پاک کنند اما غافل از آن که خود زنان همان مردان شدند.
درواقع خشونت خانگی وهمسر آزاری یک معضل اجتماعی محسوب می شود اما مقابله با آن در وهله اول منوط به رفتار خود ماست. خشونت های جزیی را می توان به راحتی با کمی تدبیر کنترل کرد اما اگر این عارضه تداوم یافته و قابل کنترل نباشد دخالت یک مشاور متخصص لازم و ضروری خواهد بود.
روژین فاروقی