خبرایران:نبودن مقدسی از این جهت حس می شود که با رفتنش، نسلی از روزنامه نگاران در حال انقراض است.
بیشتر دوستان مشترکی که از فراق رضا مقدسی می نویسند بیست سال گذشته را کم و بیش شبیه به خود من می شناختندش: پر دغدغه، کم حرف، صبور، دقیق و بسیار رازدار. اینها صفاتی نیست که به کمکشان بشود روزنامه نگار "تراز" را در فضای رسانه ای پرهیاهو و غبارآلود امروز از انبوه دیگران شناخت. مقدسی را کم می شناختند. اما از این جهت بر خود او ظلمی نرفته است چرا که طالب شناخته شدن و دیده شدن نبود. بر مردمی هم که برکات حضور او را در رسانه های کشورمان درک کردند واجب نبود شخص او را بشناسند. منتها اثر وجودی اش بر افکار عمومی، هرچند نرم و لطیف، احساس می شد؛ ذهن و قلم عفیف رضا به دقت و همواره مراقب آرامش مخاطبان بود؛ از او خبر "جنجالی" در نمی آمد. گویی از میان ارزش های خبری، بیش از برخورد و دربرگیری و شهرت، با وجه انسانی اخبار مأنوس بود. دورۀ مدیریت جان بخش او بر خبرگزاری مهر شاهد این مدعاست. خبرنگاران او آموخته بودند که با روح و روان مردم بازی نکنند. اگر مهر را به آرامش و سلم می شناسیم بخشی از آن مدیون این وجود بی کینه و سلیم است. شاید هم به همین جهت بود که در مناصب مدیریتی دوام نمی آورد؛ اصولا روزنامه نگاری را شغل نمی دانست؛ دست کم برای او شغل به حساب نمی آمد. ذهنیت او نسبت به رسانه آیینۀ این جملۀ رهبر معظم انقلاب است: کار مطبوعات به خاطر همین تأثیری که بر روی ذهن و به تبع آن عمل و رفتار یک مجموعه ای از مردم دارد نمی تواند به عنوان یک شغل محض و شغل کاسبکارانه مطرح بشود.
نبودن مقدسی از این جهت حس می شود که با رفتنش، نسلی از روزنامه نگاران در حال انقراض است؛ نسلی که با انقلاب ظهور کرد، دوران جنگ را در عنفوان جوانی و با تمام وجود درک کرد، در وانفسای پس از جنگ دست به قلم شد و از دل امواج متلاطم سیاست در تمام این سال ها به سلامت گذشت. لاقید مطلق نسبت به دنیا. مقدسی به سکان داری می مانست که موظف بود مسافران روزنامه ها و خبرگزاری هایش را به ساحل امن برساند. او بیش از بیست و پنج سال چنین کرد. مردم ناخدایان بی جنجال را کمتر می بینند. جای ناخدایان واقعی و هشیار دور از چشم مسافران است. به تصاویر دوماه آخر مقدسی روی تخت بیمارستان خوب نگاه کنید: ضعف و زوال در جسم خسته اش موج می زند اما چشمان هشیارش مانند دیده بانی قدرتمند و امین همه چیز از جمله مهمانان پای تختش را رصد می کند. روزنامه نگاری به کنار، این سطح از هشیاری از عهدۀ انسان های بی دغدغه و کم دغدغه خارج است. امیرالمونین علی (ع) می فرمایند: بر مرگ پيشى گيريد، زيرا كه اگر بگريزيد شما را دريابد و اگر برجا بمانيد، شما را مى گيرد و اگر فراموشش كنيد شما را به ياد آورد. پیشی گرفتن از مرگ صفت روزنامه نگاران "طراز" است، از میرزاجهانگیرخان شیرازی تا عطا افشاری، عبدالحسین فرهودی و رضا مقدسی. روزنامه نگارانی که سنگینی دغدغه هایشان جانشان را زود به لب آورد. وصف حالشان، شعر رهی ست:
آشکارا همچو شمعی جان او آرام سوخت
کس چو او هرگز بدینسان درد پنهانی نداشت
محمود احمدی افزادی - رییس دانشکده خبر