هرگز فکر نمیکردم روزی در تهران شاهد اجرای یک تئاتر باشم پر از جلوههای ویژه باورپذیر،آن هم در یک سالن کوچک با امکانات ناچیز و کهنه،در سالن سایه تئاتر شهر،شاهد چنان آمیختگی استادانهای از کارگردانی، بازیها و حرکت صحنه بودم که درد صندلی را فراموش کرده بودم.
هرگز فکر نمیکردم روزی در تهران شاهد اجرای یک تئاتر باشم پر از جلوههای ویژه باورپذیر،آن هم در یک سالن کوچک با امکانات ناچیز و کهنه،در سالن سایه تئاتر شهر،سه شب پیش،یعنی دقیقاً پنجشنبه،شاهد چنان آمیختگی استادانهای از کارگردانی، بازیها و حرکت صحنه بودم که درد صندلی را فراموش کرده بودم و با وحشت برای قهرمانانش دل میسوزاندم و دلهره در لحظاتی همراه لذت و کشفم میشد.هرچند در جاهایی از اجرا ذهنم داشت ندا میداد که مواظب کلیشهها باش اما همان خلوص اجرا و پختگی فروتنانه کار من را در حوض لذت و دلهره فرو میبرد.
واقعاً باید گفت دست خانم زندینژاد درد نکند و همه بازیگران بجا و درستِ کار و همه عوامل فنی تا الهه خوش الحان، و کاش فرصت کنم تا دوباره ببینمتان، بخصوص آنهایی که این بار ندیدم، عروسکهای سکوت...!