خبرایران: سنانعمتی نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر کشورمان گفت: مخاطب درنمایش «مرگ یزدگرد» با بدعهدى ها ، نافرمانى ها ، خيانت ها و بهتر ازهمه جهل و نادانى ادوارمختلف تاريخ خود آشنا مى شود .
سنانعمتی نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر کشورمان متولد تبریز و فارغ التحصیل کارشناسی ادبیات نمایشی از دانشگاه آزاد اراک است و تاکنون آثار متفاوت و مهمی را روی صحنه تئاتر برده است. نمایش های چون: «فتحنامه کلات» ، «اژدهاک» ، «آرش»، «کارنامه بندار بیدخش» ،«لیلا در آئینه»،«بوزینه شب یازدهم»،«چه کسی شاه راکشت»،« دانههای انار» ،«شب میرسد» و... بخشی از نمایش های مهمی است که وی تاکنون روی صحنه برده است. این کارگردان جوان کشورمان نمایش«مرگ یزدگرد»نوشته«بهرام بیضایی» را یکبار به گفته خودش در سال 1379 و درزمان دانشجویی به روی صحنه برده و این روزها برای دومین بار و بعد از فاصله ای 18 ساله نمایش «مرگ یزدگرد» نوشته «بهرام بیضایی» به کارگردانی «سنا نعمتی» از 15 مهرماه ماه تا 30 مهر ماه در سالن شماره 2 خانه نمایش مهرگان با حضور بازیگرانی چون؛ نغمه طوسى، لیلا میرحسینى، هامون خانمحمدى، پویا پورهمدانى، افشین کامیابفرد، حمید رکنى و بردیا رعیتزاده روی صحنه رفته است. به بهانه تمدید اجرای این نمایش تا 4 آبان ماه و اجرای متفاوت، تاثرگذار و جذابی که نمایش «مرگ یزدگرد» برای مخاطب امروز تئاتر دارد گفتگو با این هنرمند را در ادامه می خوانید.
به عنوان سوال اول بفرمایید چرا مرگ يزدگردرا برای اجرا انتخاب کردید؟
چرا که نه . مرگ يزدگرد براى من همان جذابيتى دارد كه هملت و يا بسيارى از آثار مهم جهانى دارد و به عنوان فرد تئاترى تمام آن چيزى كه از نمايش ايرانى و شرقى سراغ دارم در مرگ يزدگرد جمع شده است. با مرگ يزدگرد جهان بينى شما تغيير پيدا مى كند . رويكردتان با تاريخ متفاوت مى شود و متوجه بدعهدى ها و نافرمانى ها و خيانت ها و بهتر از همه جهل و نادانى ادوار مختلف تاريخ خود آشنا مى شويد . شما در اين متن خود يزدگرد را غبارروبى مى كنيد و از جلد گذشته بيرون مى آييد و در زمان حال سير مى كنيد و حقيقت را همچون مرواريد از دريا سيد مى كنيد . در اين متن داستان به بهترين شكل از زواياى مختلف تعريف مى شود و هيچ سوالى بى پاسخ نمى ماند و هيچ جوابى هم مستقيم داده نمى شود، شما داورى نمى كنيد بلكه به داورى فراخوانده مى شويد ، كسى حقيقت را به شما نمى گويد بلكه حقيقت از شما پرسيده مى شود، آيا اين آغاز تحول نيست ؟
دلیل استفاده ازطراحى صحنه ساده برای اجرا چه بود ؟!
مخاطب اينجا نمايش واقعگرانه نمى بيند ، هر چقدر صحنه خالي است ، تمركزمخاطب بيشتر است ، حافظه پوياست ، چشم خسته نيست ، شما مى توانيد مفاهيم را بهتر انتقال دهيد.
اصطلاحا مرگ يزدگرد را مدرن اجرا كرديد ، چگونه به اين ايده رسيديد ؟
اصولا من از محتوى به فرم مى رسم ، سعى مى كنم موضوع را بفهمم سپس راهى براى بيان آن پيدا كنم . البته اتفاق خاصى هم صورت نگرفته ، همين فرم هم در متن گوياست . شما درمرگ يزدگرد هر چقدر به جلو پيش مى رويد بيشتر به سقوط نزديک ترمى شويد، چرا ؟چون بذر آن را با انديشه ها و باباورهاى دروغين تان كاشته ايد! اين حلقه هاى زمخت زنجير نيست بر گردن شما، اين جهل و نادانى سالها همچون سنگ آسيا بر دوش آسيابان كشيده مى شود . در مرگ يزدگرد دشمنى وجود ندارد ، تازيانى در كار نيست ، دشمن را ما خود پرورانده ايم ، آن خوى پليد و فاسد . ورنه از يک مشت لاف زن و ياوه گو كه خود زمين گير شده اند چه بر مى آيد ؟ اينجا صحبت از مرگ يزدگرد نيست صحبت از مرگ يزدگردهاست كه در دوره هاى مختلف ظهور كرده اند و در دوره هاى مختلف در هم ادغام شده اند ، اينجا صحبت از آسيابانهاست كه همواره وجود دارند و من اجبارا در پى اين نبودم كه بدانم چه كسى پادشاه را كشته ، من در پى اين بودم كه پادشاه كيست و آسيابان كجاست ؟ و تمام فرم اجرايى من سوال و جوابى براى بيان اين انديشه بود.
زبان نمايشى مرگ يزدگرد چگونه در فرم اجرايى شما جا گرفت ؟
مرگ يزدگرد چند زبانه است ، از زبان كوچه بازار امروز گرفته تا زبان ريتميک و كلاسيک تا زبان اوستايى و پيمبرانه ، و نويسنده به قدرى هنرمندانه آنها را در هم طنيده كه شما به يک زبان واحد مى رسيد ، گاها با كلماتى برخورد مى كنيد كه به گوشتان نخورده ، مخصوصا از زبان موبد : گاه آنست كه ماه از رنگ بگردد و خورشيد نشانه هاى سهمناک بنمايد ، دانش و دينم مى ستيزند و خرد با مهر ، گويى پايان هزاره اهورايى است ... و گاها جمله هايى مى شنويد كه كاملا براى شما آشناست مخصوصا از زبان آسيابان و زن اش : نامرد، هر كس را مشتريانى ست ، بزن به چاک ، عوعو ، سگ درگاه ، گدازاده و مثال هاى ديگرى كه مى توان زد ... اينجا زبان كاراكتر فرد را تعريف مى كند و فرهنگ آن شخصيت را كه گاها از زبان نيز در دوره هاى مختلف براى پيچيده نگه داشتن شخصيت استفاده شده است، شما شنيدن زبان فاصله طبقاتى را متوجه مى شويد . در اجراى فيلم نيز كه توسط بيضايى صورت گرفته به همان شكل كلاسيک و كهن و ادبى ، مخاطب جملاتى به كار برده شده كه ١٤٠٠ سال پيش وجود نداشت : بزن به چاک ويا نامرد ... زبان وسيله ای براى بيان انديشه است.
برگرديم به متن ، چرا تاريخ را پيروزشدگان مى نويسند ؟
چون مغلوبى در كار نيست تا از خود دفاع كند ، آيا جز اين است ؟ با جعل تاريخ مى توان سرگذشت ملتى را عوض كرد . تاريخ زاييده انديشه تاريخ نگار است كه گاها به زور نگاشته شده و يا با زر ، به همين خاطر قبل از خواندن تاريخ بايد به تاريخ نگار توجه كرد . تفسير گذشته ى انسانها علم است و تاريخ و علم تاريخ دو مقوله ى جدا از هم كه دومى در ذهن تاريخ نگار شكل مى گيرد و ما توسط آن در جريان وقايع قرار مى گيريم ، حوادث را مى شناسيم ، معرفت پيدا مى كنيم و به روابط سياسى و اجتماعى و فرهنگى و غيره خود آشنا مى شويم . تاريخ گفته مى شود تا بشريت در زمان معاصر چاره جويى كند و بس ... پس نبايد هر چيزى كه به ضرر باشد افسانه باشد و هر چيزى كه به سود اسطوره باشد.
در متن به كررات از نمايش در نمايش و بازى در بازى استفاده مى شود تا داستان گفته شود شما چگونه در اجرا به آن فائق آمديد ؟
به سختى و با تلاش خوب بازيگران ، آنها با دقت و با مختصر حركت ، زمان و مكان را تغيير مى دادند و اين سادگى اجرا در پيشبرد داستان به ما كمک مى كردتا توانستیم به این کل اجرایی برسیم.
نمایش «مرگ یزدگرد» به کارگردانی «سنا نعمتی»