زمانی که رم در 1984 به من پیشنهاد داد، سری آ بهترین لیگ دنیا بود و تمام بازیکنان خوب دنیا اونجا بودند. من فصل قبلش سرمربی بنفیکا بودم و در یک چهارم نهایی یوفاکاپ تونستیم رم رو شکست بدیم و از اونجا من رو مد نظر قرار دادند.
زمانی که رم در 1984 به من پیشنهاد داد، سری آ بهترین لیگ دنیا بود و تمام بازیکنان خوب دنیا اونجا بودند. من فصل قبلش سرمربی بنفیکا بودم و در یک چهارم نهایی یوفاکاپ تونستیم رم رو شکست بدیم و از اونجا من رو مد نظر قرار دادند.
رم تیم خوبی بود اما بازیکنانش مسن بودن، اونها قبلا با یه سرمربی سوئدی دیگه، نیلس لیدهولم نتایج خوبی گرفته بود و موفق شده بود در لیگ قهرمان بشه و به فینال یک جام اروپای برسه. اونجا کلی بازیکن نامی داشت که حس میکردن پادشاهان رم هستند اما من ایده های جدیدی داشتم، میخواستم که اونها دوندگی بیشتری داشته باشند، سال اول واقعا به این فکر میکردم که رفتن به ایتالیا درست بود؟ چون قبل از رفتن به رم بارسلونا سراغ من اومد و گفتن به رم نرو بیا بارسا چون در ایتالیا نمیتونی روی نیمکت بشینی
در اون زمان در سری آ مربیان خارجی حق نشستن روی نیمکت رو نداشتن و یک سال حضور روی سکوها سخت بود و تیم بد بازی میکرد، من نمیتونستم از روی سکوها به تیم کمک کنم و حتی اجازه نداشتم بین دو نیمه در رختکن حاضر باشم و وقتی میباختیم در کنفرانس خبری همه چیز بر عهده سرمربی بود
اما سال بعد اوضاع بهتر شد، چند بازیکن جدید گرفتیم، بازیکنان جوان و سرحال، سال دوم حضورم در رم خیلی خوب بود. اما مهاجمهامون فقط مهاجم بودن، اونها فقط گل میزدن اما دفاع نمیکردن، به خودم گفتم اسون اگر میخوای با این سبک بازی کنی، بازیکنانی بگیر که مناسب این سبک باشن، در غیر این صورت داری وقتت رو تلف میکنیبعد از سه سال با رم، دو سال در فیورنتینا بودم، میتونستم اونجا زمان بیشتری باشم اما اونها نهایت توقعشون تیم وسط جدولی بود و من میخواستم جام برنده بشیم. بعد از اون به پرتغال و بنفیکا برگشتم و سه سال اونجا بودم، سال 92 پیشنهادی از سمپدوریا رسید، مالک ایتالیا من رو نمیخواست اما روبرتو مانچینی و جانلوکا ویالی من رو میخواستنفوتبال ایتالیا هنوز در دنیا بهترین بود، پس من با سمپدوریا قرارداد بستم. رئیس سمپ به من زنگ زد و گفت ببین من نمیتونم با میلان و یووه و اینتر رقابت کنم. باید شروع کنم به فروش بازیکن ها، متاسفانه باید ویالی رو به یوونتوس بفروشم. اگر هنوز میخوای بیای سمپدوریا بیا، در غیر این صورت اگر نظرت عوض شد آزادی که بریویالی رفت اما من در سمپدوریا موندم و اونها پنج سال فوق العاده داشتند. سمپدوریا یک باشگاه خانوادگی بود که توسط خانواده مانتووانی اداره میشد، یک جو خیلی خوب اونجا بود. ما فقط یک کوپا ایتالیا در پنج سال بردیم اما در لیگ عملکرد خوبی در لیگ داشتیم، اون دوران رو خیلی دوست داشتم
بعد از پنج سال من و باشگاه تصمیم گرفتیم که جدا بشیم، من با بلکبرن راورز قرارداد امضا کردم. بعد از امضای قرارداد با بلکبرن، لاتزیو با من تماس گرفت، اونها تیم بزرگی بودن، اما برای نزدیک 20 سال هیچ جامی نبرده بودن. من میدونستم که سرجیو کرانیوتی رئیس خوبیه و افکار بزرگی داره. رفتم به بلکبرن گفتم خواهش میکنم بذارین من برم لاتزیو. بعد از چندین جلسه اونها گفتن باشه ما درکت میکنیم برو. من هر روز بلکبرن رو بابت اون تصمیم سپاس میگم
از سال 1997 به مدت سه و نیم سال در لاتزیو بودم. دوران خیلی خوبی بود. رئیس کرانیوتی تقریبا هر چیزی که من میخواستم رو برآورده میکرد. ما هفت جام بردیم. من بعضی بازیکنان رو که سال ها در لاتزیو بودن و فکر میکردم ذهنیت صحیحی ندارند رو تغییر دادم، یکی از اونها جوزپه سینیوری بود
جوزپه سینیوری یک بازیکن فوق العاده بود، او کاپیتان لاتزیاله و بهترین گلزن اونها بود، او سال ها برای ایتالیا بازی کرده بود، سال ها برای لاتزیو بازی کرده بود بدون هیچ موفقیتی، او رویکرد مثبتی نداشت. در سرش این نبود که ما باید یا حتی میتونیم تمام جام ها رو ببریم، پس تصمیم گرفتم اون رو تغییر بدم. من رفتم پیش کرانیوتی و بهش گفتم که ما باید سینیوری رو بفروشیم. جوری کرانیوتی واکنش نشون داد که فکر کردم الان سکته میکنه! او گفت: نه، تو داری جوک میگی اسون؟ این ممکن نیست، اون کاپیتان و بهترین بازیکن ماست، او پادشاه رمه، من گفتم که سینیوری برای تیمی که من میخوام بسازم و جام ها رو تصاحب کنه بازیکن مناسبی نیست. برای چندین هفته هر روز من میرفتم به اتاق کرانیوتی و بهش میگفتم بفروشش، بفروشش، سینیوری رو بفروش. ناگهان اون این کار رو کرد و هوادارا دیوونه شدند. اونها از من متنفر شدن، فکر میکردم که اونها من رو میکشن، بلافاصله پس از فروش سینیوری به اودینزه باختیم، جلسه بعدی تمرین نمیتونستم سر تمرینات برم، چون هوادارا اونجا رو بسته بودن و پلیس دخالت کرده بود اما نتونسته بود مسئله رو حل کنه. هوادارا از دیوارا بالا رفته بودن و به زمین تمرین رسیده بودن و نمیذاشتن تیم تمرین کنه دوران سختی بود، اما چند ماه بعد ما اولین جاممون رو بردیم، کوپا ایتالیا رو. بعد از اون شش جام دیگه هم بردیم. هیچکس بعد از اون دیگه چیزی درباره سینیوری نگفت. ما بازیکنان فوق العاده ای خریدیم، ورون، میهایلویچ و روبرتو مانچینی.این بازیکنان فوق العاده تیمی برنده رو ساختند. ما در فصل 99-2000 رو متزلزل شروع کردیم اما من همیشه فکر میکردم میتونیم اسکودتو رو تصاحب کنیم. البته یک سال قبلش هم میتونستیم جام رو تصاحب کنیم، اما در پایان ناکام شدیم
ما کلی امتیاز از یووه عقبتر بودیم، اما من به بازیکنانم گفتم میتونیم قهرمان بشیم. نمیدونم چنتا از بازیکنا معتقد بودن که این ممکنه، رئیس بهم گفت اسون امسال هم جام از دست رفت، اما من گفتم نه، ما هنوز میتونیم قهرمان بشیم. ما فوتبال فوق العاده ای نمایش میدادیم. بازی های زیادی پیاپی نمیباختیم و برد پشت برد بدست میوردیم و یوونتوس هم کمی متزلزل شده بود.
همه چیز به هفته آخر کشیده شد، ما با رجینا بازی داشتیم و 3-0 برنده شدیم و بازی تموم شد، میتونستیم قهرمان بشیم اگر یووه در مقابل پروجا پیروز نمیشد. بین دو نیمه اونجا بارون سنگینی رخ داد که نیمه دوم با تاخیر انجام شد، پیرلوئیجی کولینا داور شهیر، داور اون بازی بود، یووه چون نیمه اول رو 1-0 باخته بود گفتن ادامه بازی رو یه روز دیگه برگزار کنید اما کولینا با قاطعیت گفته بود نه، داورهای دیگه به یووه گفته بودن اوکی یک روز دیگه ادامه بازی، اما کولینا گفت صبر میکنیم ببینیم هوا چطور میشه
ما داشتیم بازی رو از رادیو در رختکن گوش میدادیم، اونها نتونستن گل بزنن پس ما قهرمان شدیم. به شیوه ای عجیب قهرمان شدیم اما زیبا بود، روزی فوق العاده برای تمام لاتزیاله ها، اون تیم بازیکنان فوق العاده ای داشت که به تنهایی میتونستن نتیجه رو رقم بزنن از جمله میهایلویچ که دفاع وسط بود. در اون زمان او بهترین چپ پای دنیا بود، کافی بود به او یه ضربه ایستگاهی یا کرنر میدادی
بازیکنانی مثل ندود، مانچینی، ورون و سالاس که هر کدوم میتونستن گل بزنن. او تیم فقط یک رهبر نداشت بلکه 11 رهبر و ستاره داشت. الان اگر به اون بازیکنا نگاه کنی مانچینی و سیمئونه مربیان بزرگی شدن، نستا و ورون و آلمیدا همگی مربی هستند.
درباره اینکه چقدر اون تیم روحیه پیروز شدن و ذهنیت قوی داشت اینکه ما یکشنبه قهرمان لیگ شدیم و سه شنبه دیدار برگشت فینال کوپا ایتالیا مقابل اینتر رو داشتیم، ما دوشنبه و سه شنبه تمرین نکردیم و در واقع بدون هیچ تمرینی به اون بازی رفتیم. چون تمام بازیکن ها و تمام شهر در حال لذت بردن از قهرمانی بودن
من یادمه که مارچلو لیپی که سرمربی اینتر بود، بهم گفت که تو همه جام ها رو بردی، بذار این یکی رو ما ببریم، بهش گفتم متاسفم، شما میبرین چون ما آماده نشدیم برای این بازی. اما روز بازی در رختکن به بازیکنانم گفتم که اگر شما حرفه ای هستین، برین توی زمین و بجنگین، اونها رفتن و جنگیدن و بردیم. این ذهنیت پیروز بود.
منبع : کانون رسمی هواداران ایرانی لاتزیو یا لاتزیاله