خبرایران: بالا رفتن سن ازدواج، افزایش میزان طلاق و رابطه این موارد با خانه های دانشجویی به ویژه در میان زنان و دختران، رابطه ای دو طرفه را تشکیل می دهند که خود عالم اصلی مفاسدی دیگر است.
بعضی آمار و ارقام آسیبهای اجتماعی آنقدر تکان دهنده است که موجب میشود حداقل برای دقایقی به فکر فرو بروید. آماری مانند افزایش طلاق، کاهش میزان ازدواج، بالا رفتن سن ازدواج، افزایش میزان تجردهای قطعی و... که روز به روز در حال رو به وخامت رفتن است. دلایل این معضلات و آسیبها میتواند عوامل مختلفی را در بر بگیرد. در این گزارش به سراغ معضلاتی مانند افزایش میزان طلاق، ترویج آن و در نهایت افزایش خانههای مجردی به ویژه در میان زنان و دختران در ابرشهرهای کشور رفتهایم و با دکتر مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاری ایران به گفتگو پرداختهایم.
مهاجرتهای امیدوارانه
سالانه هزاران نفر از نقاط مختلف ایران به خاطر به دست آوردن فرصتهای بهتر کار، درآمد، تحصیل و زندگی به تهران و دیگر ابرشهرهای ایران میآیند. بسیاری از این افراد که اغلب جوان، دانشجو، کارمند، یا کارگرند، به تنهایی و دور از خانواده خود به صورت «مجردی» زندگی میکنند. حالا سؤالی در اینجا مطرح میشود که چرا روز به روز به تعداد خانههای مجردی دختران اضافه میشود؟ و چرا بسیاری از دختران حتی پس از اتمام دوره دانشجویی و فراغت از تحصیل و با وجود تمام دشواریهای اقتصادی و اجتماعی که در زندگی مجردی با آن مواجه هستند، همچنان حاضر به برگشتن به شهر و زندگی همراه با خانواده خود نیستند و به هر سختی است میخواهند در تهران یا دیگر شهرهای بزرگ بمانند؟
زنان امروز، زنان دیروز
در ایران اکثریت مردم، زنان را در خانه والدین و پس از آن در خانه همسر میپذیرند. با اینهمه موج افزایش تعداد دانشجویان دختر در دانشگاهها این تصور را تا حدی بر هم زده است. از طرف دیگر از آنجایی که زنان هم دیگر مانند مردان در جامعه حضور دارند و مشغول فعالیت کاری هستند به نوعی از نظر مالی نیز مستقل شدهاند. همین امر باعث بالا رفتن حس استقلال طلبی و فردگرایی شده که با بالارفتن میزان خانههای مجردی میتواند ارتباط مستقیم داشته باشد.
از طرف دیگر زنان امروز وقتی که طلاق میگیرند مانند سالهای گذشته به خانههای پدرانشان بر نمیگردند. زندگی مجردی پسرها به سالهای دور میرسد؛ اما در این چند سال اخیر زندگی مجردی دختران به شکل چشمگیری افزایش پیدا کرده است. البته بماند که در برخی موارد چون در این نوع زندگی به خصوص برای دختران پیشداوریهایی نیز وجود دارد به هرحال انگ قضاوت منفی بر پیشانیشان هم خورده است. زنان امروز به خاطر همان حس استقلال، ترجیح میدهند خانهای مستقل برای خود داشته باشند. متاسفانه به خاطر جا نیفتادن چنین فرهنگی در کشور و متناقض بودن با فرهنگ بومی ما با بالا رفتن میزان این نوع زندگیهای مجردی علاوه بر افزایش سن ازدواج، آسیبهای اجتماعی، بیبندوباری، مفاسد اخلاقی و... را به همراه داشته است.
آمارها چه میگویند؟
آمارها نیز حکایت افزایش رو به رشد زندگیهای مجردی دارد. به طوری که ۳۰ درصد از جوانان ایرانی ساکن شهرهای بزرگی چون تهران، تبریز، اصفهان، مشهد، اهواز و شیراز زندگی مجردی را انتخاب کردهاند. طبق نتایج سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰، در شهر تهران در گروه سنی ۱۵ تا ۳۹ سال ۱۰۶۲۰۵۹ مرد مجرد (شامل بیهمسر به دلیل فوت، بیهمسر به دلیل طلاق، و هرگز ازدواج نکرده) وجود دارد و ۷۸۹۲۵۲ مرد دارای همسر.
این ارقام برای زنان ساکن تهران در همین گروه سنی عبارت است از ۸۴۳۷۹۵ زن مجرد (شامل بیهمسر به دلیل فوت، بیهمسر به دلیل طلاق، و هرگز ازدواج نکرده) و ۱۰۴۳۶۰۶ زن دارای همسر. اما همه مجردها به صورت مستقل و مجردی زندگی نمیکنند، بلکه بسیاری از آنها به همراه خانواده و در منزل پدری خود ساکناند. طبق نتایج همین سرشماری، خانوارهای ساکن در تهران به سه دسته تقسیم شدهاند. خانوارهای معمولی، خانوارهای گروهی و خانوارهای موسسهای. در سال ۱۳۹۰ تعداد زنانی که در خانوارهای معمولی زندگی میکنند ۴۰۷۱۷۴۲ نفر، زنانی که در خانوارهای گروهی سکونت دارند ۲۹۰۹ نفر و زنانی که در خانوارهای موسسهای ساکنند ۲۰۰۹۹ نفر است.
این ارقام برای مردان عبارت است از ۳۹۹۴۶۳۸ نفر در خانوارهای معمولی، ۲۵۱۲۵ نفر در خانوارهای گروهی، و ۳۹۵۳۸ نفر در خانوارهای موسسهای. به درستی مشخص نیست که چه تعداد از خانوارهای معمولی تک نفرهاند و زندگی مجردی محسوب میشوند. آمار دقیقی نیز از تعداد خانههای مجردی دختران و پسران در تهران در دست نیست. اما طبق اظهار نظر وزارت ورزش و جوانان ایران در سال ۱۳۹۱، در شهرهای بزرگ بین ۲۵ تا ۳۰ درصد جوانان زندگی مجردی دارند.
. بر اساس سازمان ثبت احوال آمار ازدواج نسبت به سال گذشته دو و نیم درصد کاهش و آمار طلاق افزایش داشته است. در تهران به ازای هر سه ازدواج، یک طلاق و در شهرستانها به ازای هر پنج ازدواج یک طلاق انجام میشود. او گفت: «از این تعداد ۳۲۰ هزار نفر پسر و ۹۸۰ هزار نفر دختر هستند که با توجه به سن تجرد قطعی در خانمها که ۴۹ سال تعیین شده است زنگ خطر تجرد قطعی برای نزدیک به یک میلیون دختر به صدا درآمده است.» محزون علت اصلی بروز این مشکل را تأخیر در ازدواج به ویژه در دختران اعلام کرد و افزود: «بر اساس آمارهای پایگاه اطلاعات جمعیتی کشور ۱۵۲ هزار دختر و پسر هرگز ازدواج نکردهاند و به سن تجرد قطعی یعنی ۴۹ سال و بالاتر رسیدهاند که از این تعداد ۶۲ هزار نفرشان مرد و ۹۰ هزار نفرشان خانم هستند.»
انواع زندگیهای مجردی
جالب است بدانید زندگی مجردی میتواند انواع مختلفی داشته باشد. یک نوع از این نوع زندگی، اقامت در خوابگاههای دانشجویی است که یا بیهزینه یا هزینه بسیار اندک میتوانند در آن سکونت داشته باشند. در این خوابگاهها اغلب، مقررات ویژهای برای رفت و آمد وجود دارد و مورد نظارت و کنترل قرار میگیرند. مسئولان خوابگاه با خانواده دانشجو به شکل مستمر در تماساند و تمامی تأخیرها و غیبتها را به آنان گزارش میدهند.
شکل دیگر زندگی مجردی، اقامت در پانسیونها است. پانسیونها واحدهای مسکونی آپارتمانی خصوصی هستند که در هر اتاق آن به طور متوسط ۱۰ تخت وجود دارد. معمولاً افراد به طور موقت به مدت چند ماه در آن زندگی میکنند. هزینه کمی به صورت ماهانه برای اقامت در پانسیون میپردازند و از سرویس بهداشتی، حمام و آشپزخانه مشترک استفاده میکنند. هرچند که پانسیون نیز مقرراتی برای ورود و خروج دارد، اما نسبت به مقررات خوابگاه سهل گیرانهتر است. به طوری که غیبتها و تأخیرها به خانواده افراد در پانسیون گزارش نمیشود. شکل سوم این نوع زندگیها، خانههای مجردی است که افراد یا به صورت تک نفره یا چند نفری آن را اجاره یا خریداری میکنند. متأسفانه علاوه بر هزینه بالایی که این نوع زندگی کردن نسبت به دو مورد قبل دارد، احتمال معضلات و مشکلات در این نوع زندگیهای مجردی بیشتر میشود. از آنجایی که در این چند سال اخیر نظارتی بر آژانسهای معاملات املاک در خصوص کرایه دادن خانه به افراد مجرد نمیشود برای همین روز به روز بر میزان آن نیز در حال افزوده شدن است.
چرا زندگی مجردی؟
زندگی مجردی مشکلات زیادی دارد. از مشکلات مالی گرفته تا مسائل تعمیر و نگهداری خانه، زحمت پخت و پز و شست و شو و خرید، نگاه همسایهها، دردسر قرارداد امضا کردن و درگیری با صاحبخانه، دردسر اسبابکشی، رفت و آمد، تذکرها، فشار و مخالفت خانواده، دلتنگی و نیازهای عاطفی و...؛ اما با این حال بسیاری از دختران ترجیح میدهند که به تهران بیایند، به جای خوابگاه دانشجویی خانه مجردی بگیرند و پس از فارغالتحصیلی هم هر طور که شده در تهران باقی بمانند. از طرف دیگر متأسفانه با گرایش به سمت زندگی تک عنصری و هستهای، رابطههای خانوادگی و صمیمیتی که باید در آن جریان داشته باشد سست و از بین رفته و به سمت زندگی فردی پیش میرود.
در قاعده زندگیهای مجردی حلقه دوستان جایگزین نگاه و نظارت عمیق خانواده و ارتباطات عاطفی و خونی میشود که طبعاً با نوع همدلی و دلسوزی که در کانون خانوادگی وجود دارد فاصله بسیار دارد. حالا باید به دنبال پاسخ این سؤال بود که دلیل این امر چیست؟
به عقیده دکتر مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاری ایران یکی از علتهایی که چه دختران و چه پسران مجرد وقتی پا به تهران و شهرهای بزرگ میگذارند با تمام سختیهای موجود در این ابرشهرها حاضر نیستند از آن خارج شوند امکانات این جور شهرهاست: «در ابرشهرها امکانات زیادی وجود دارد. از شغلی و تحصیلی بگیرید تا تفریحی و اجتماعی، سیاسی و فرهنگی. از طرف دیگر خانههای اجارهای را به خوابگاه و پانسیون -البته اگر وجود داشته باشد، چون میزان آن به تعداد دانشجو و افراد وارد شده در تهران نیست- به خاطر مشکلاتی از قبیل تفکیک فضایی، نبود فضای شخصی و حوزه خصوصی، برخوردها و سختگیریهای آزاردهنده، چک شدن، ساعت خوردن، برخورد بعضاً بد مسئولان خوابگاه، سروصدا، نبود بهداشت کافی و... ترجیح میدهند.»
سخت بودن شرایط ازدواج
اقلیما علاوه بر آنچه اشاره میکند یکی از معضلاتی که باعث شده بر میزان خانههای مجردی اضافه شود را شرایط دشوار برای ازدواج میداند و میگوید: «به خاطر اینکه دختران در این سالهای اخیر روز به روز بر عرصه فعالیتهایشان اضافه شده است به همین خاطر به همین سادگی تن به ازدواج نمیدهند. از طرف دیگر پسران ما هم به خاطر نداشتن شغل مناسب و پردرآمد که بتوانند یک زندگی را بچرخانند و مخارج آن را تأمین کنند برای همین ترجیح میدهند به سمت ازدواج نروند و نیاز خود را از طریق همین خانههای مجردی که هیچ گونه تعهدی در آن وجود ندارد تأمین کنند. در حال حاضر ازدواج تبدیل به معضلی شده که اکثر جوانان با ترس و احتیاط به سراغ آن میروند و دلیل این ترس و احتیاط میتواند مسائل مختلفی از جمله مهریههای بالا، نداشتن بودجه مناسب برای ازدواج، مسکن و مشکلات دیگر باشد.»
او ادامه میدهد: «به خاطر نداشتن احساس مسئولیت در این نوع زندگیها هر دو طرف چه دختر و چه پسر ترجیح میدهند اینگونه زندگی کنند و به خاطر اینکه سن آنها بالا میرود خانوادهها نیز توان جلوگیری از آنها را ندارند.» رئیس انجمن علمی مددکاری ایران معتقد است افزایش سن ازدواج باعث میشود جوانان احساس کنند سربار خانوادههای خود هستند به همین دلیل است که به زندگی مجردی روی میآورند. از طرف دیگر زندگی مجردی در میان زنان مطلقه نیز رو به افزایش است: «متاسفانه افزایش طلاق جامعه را مجبور به پذیرش زنان تنها کرده است. چون دیگر آن دورهای که زنان بعد از طلاق به خانه پدرانشان برمی گشتند گذشته است و آنها دیگر اینطور میخواهند که در خانهای مستقل باشند و به زندگی خود ادامه بدهند.»
سریالهایی که پایه زندگیها را سست میکند
به عقیده بسیاری از کارشناسان، جامعهشناسان، روانشناسان و صاحب نظران فیلم و سریالهایی که در شبکههای ماهوارهای نشان میدهند تمام آنچه که محتوای آن از هم پاشیدگی خانوادهها، خیانت و... را به نمایش میگذارد. بنابراین میتواند عامل مهمی بر افزایش این دست از آسیبهای اجتماعی باشد. به طوری که محتوای این نوع سریال و فیلمها کاملاً با عرف جامعه ما در تضاد هستند میتواند تأثیرگذاری منفی بر افراد، خانواده و حتی جامع بگذارد.
راه حل چیست؟
دکتر مصطفی اقلیما با بیان اینکه همه باید برای برطرف شدن چنین معضلاتی دست به دست هم بدهیم و به تنهایی نمیتوان از چنین آسیبی عبور کرد، میگوید: «برای جلوگیری از رواج بیمنطق خانههای مجردی باید نوع نگاهمان در بعد خانواده و فرهنگ تغییر بدهیم. به عبارتی تمام دستگاههای فرهنگساز باید در این خصوص تلاش جدی داشته باشند. از سوی دیگر بالا بردن ظرفیتهای علمی و شغلی در هر استان موجب تقویت پیوندهای عاطفی و خانوادگی میشود. ما باید باور به سنتهایمان را با کاربردی جدید برای جوانان تعریف کنیم؛ دستگاههای فرهنگی باید در کنار ابزارهایی که امروزه وارد صحنه شدهاند نوعی زندگی بر اساس دین را با تمام ابعاد و شرایط محیطی برای جوانان ترسیم کنند و بر اساس آن فیلمها ساخته شده و کتابها نوشته شود.
در حقیقت باید بتوانیم پیامدهای مثبت زندگیهای گسترده و اثرات مخرب زندگیهای تک بعدی را در قالبهای مختلف به جامعه تفهیم کنیم.» او میگوید: «قطعاً دلایل مختلفی میتواند در ازدواج نکردن این تعداد از جوانان دخیل باشد؛ از جمله زیاد شدن خانههای مجردی، روابط نامشروع، افزایش صیغههای موقت و... که همه این موارد ناشی از افزایش توقعات جوانان و هم چنین مشکلات اقتصادی به وجود آمده بر سر راه آنها است، همه دست به دست هم داده است تا این جوانان کمتر به سمت ازدواج بروند و به زندگی مجردی خود ادامه دهند. همچنین بیکاری، گران شدن مسکن، مهریههای نامتعارف، تورم، هزینههای سنگین ازدواج، خرید جهیزیههای نامعقول از جمله عوامل اقتصادی است. همچنین عدم مسئولیت پذیری پسران و ترس آنها از اداره زندگی و خانواده از جمله عوامل روانی و رفتاری برای کاهش ازدواج در کشور است.»
منبع فرهنگ نيوز