خبرایران : امیر احمدی کارگردان و مدیر هنری است که کارش را با تدوین فیلمهای مستند آغاز کرد و بعد از مشارکت در ساخت بیش از 30 مستند، به عنوان کارگردان و تدوینگر در حوزههای مختلف به ایده ساخت مستند شهر نو رسیده است.
امیر احمدی متولد سال 1365 ، کارگردان و مدیر هنری است که کارش را با تدوین فیلمهای مستند آغاز کرد و بعد از مشارکت در ساخت بیش از 30 مستند، به عنوان کارگردان و تدوینگر در حوزههای مختلف به ایده ساخت مستند شهر نو رسیده است. این موضوع با توجه به حساسیتهای اجتماعی، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. از این رو تصمیم گرفتیم درباره مستند شهر نو با امیر احمدی مصاحبهای کوتاه داشته باشیم.
ایده مستند شهر نو چطور به ذهنتان رسید؟ از یک تصویر شروع شد یا یک داستان...؟
هیچ کدام. حقیقتش یک اتفاق واقعی بود.
چندین سال پیش، من مشغول اجرای چندین پروژه تبلیغاتی بودم. یکی از دوستانم که در شهر کتاب فرهنگان رازی در محله گمرک کار میکرد، پیشنهاد کرد که در همان فضا به کارهای خودم بپردازم. در نتیجه من روزها در کافه همان شهر کتاب مینشستم و روی پروژههایم کار میکردم. جالب است بدانید که شهر کتاب فرهنگان رازی، بزرگترین شهر کتاب تهران در آن موقع بود. کسانی که محله گمرک را میشناسند، احتمالا دیدهاند و به خاطر دارند که در راسته موتورفروشیها و موتورسازیها، یک شهر کتاب قرار داشته که هیچ ربطی به فضای اطراف خود نداشته. البته میگویم به خاطر دارند، چون که حالا دیگر تعطیل شده است.
یعنی شهر کتاب فرهنگان رازی الان دیگر وجود ندارد؟
نه متاسفانه. متروکه شده است.
متاسفم. بله داشتید میگفتید که به محله گمرک رفتوآمد میکردید.
بله. همین رفتوآمدها باعث شد من چیزهایی در مورد گذشته این محله ببینم و بشنوم که مرا درباره شهر نو کنجکاو کرد. البته جسته گریخته چیزهایی خوانده و شنیده بودم، ولی هنوز برای من دغدغهی جدی نبود.
چه اتفاقی افتاد که شهر نو برای شما جدی شد؟
این شهر کتاب، سرایدار مذهبیای داشت که به همهی کارهای شهر کتاب رسیدگی میکرد. اما این آقا از آب دادن به گلها امتناع میکرد و هر بار در پاسخ سوال افراد که چرا گلها خشک شدند؟ چرا رسیدگی نمیکنید؟ جدی پاسخ میداد که خاک اینجا نجس است. من احساس کردم که این نگاه به این فضا، فراتر از این فرد است و احتمالا بین ساکنین و کاسبهای محل هم چنین افکاری وجود دارد.
اینجا بود که سوال کردن دربارهی گذشته این مکان برای من، مسئله جدی شد.
این اتفاق انگار برای من تلنگری شد که داستان را دنبال کنم. کتاب محمود زند مقدم، «قلعه- شهر نو» را خواندم. عکسهای کاوه گلستان را زیر و رو کردم و این تصاویر خیلی به من کمک کرد تا فضای آن سالها را بهتر درک کنم.
در دوران کرونا این موضوع را با چند تا از دوستانم مطرح کردم و تحقیقاتمان را دقیق تر ادامه دادیم.
ورودی شهر نو – عکاس: کاوه گلستان(عکس)
تحقیقات شما چند سال طول کشید؟
پیوسته نبود. ولی روی هم رفته، سه سال شد، تا الان که داریم وارد مرحله تولید میشویم.
چه چیزی در روند تحقیقات و ساخت این مستند برای شما بیشتر از همه جالب بود؟
من هر چه بیشتر جلو میرفتم، بیشتر متوجه میشدم که این موضوع هنوز برای مردم منطقه زنده است. زنده به این معنا که مردم هنوز با جزئیات به یادشان هست و هنوز درگیر این موضوع هستند. اینکه اینجا محلی بوده که حالا به یک پارک خیلی بزرگ تبدیل شده، محلی با سه چهار خیابان بزرگ. یک شهر بوده برای خودش!
پارک رازی(عکس)
از سال 1300 تا 1360آدمهایش آنجا زندگی میکردند. با گذشت این همه سال، هنوز خانههایی که نزدیک پارک رازی و نزدیک به محله شهر نو هستند، ارزانتر از خانههای دیگرند. هنوز قدیمیها دوست ندارند به آنجا رفتوآمد کنند یا باغبانها به گلهای آن منطقه آب نمیدهند، چون همانطور که گفتم همه معتقدند خاک آنجا نجس است!
یعنی شهر نو از حافظه تاریخ پاک نشده است؟
البته که نه. شهر نو در تاریخ معاصر ما تاثیرات زیادی داشته است و نمیتوان آن را فراموش کرد. مثلا در کودتای 28 مرداد اگر حضور زنان شهر نو نبود، شاید سرنوشت کودتا جور دیگری رقم میخورد.
کودتای 28 مرداد(عکس)
اما باید بگویم نگاه ما در این مستند تاریخی نیست. بیشتر سراغ آدمهایی که شهر نو را لمس کردند، خواهیم رفت. نه لزوما آدمهایی که آنجا کار میکردند. ساکنین و بومیان اطراف و درگیر با این قضیه مدنظر ما هستند. ما میخواهیم به این مسئلهی تاریخی با نگاه به تاثیر آن بر وضعیت کنونی، بپردازیم.
در حین تحقیق و مصاحبههایتان به چه مشکلاتی برخوردید؟
مهمترین مشکل خود سوژه است، سوژهای ممنوعه که آدمها دوست ندارند خیلی در مورد آن صحبت کنند. اکراه داشتند از اینکه جلوی دوربین حرف بزنند و بگویند آنها چه بوده و چطور بوده. سعی میکردند که روی این قضیه سرپوش بگذارند و اتفاقا این کار، به نظر ما موضوع را جذابتر هم میکند.
انتظار شما از ساختن این مستند چیست؟ میخواهید چه اتفاقی رقم بخورد؟
انتظارم این است که بعد از دیدن این مستند، آدمها این شهر و پدیده را درست درک کنند و در قضاوتشان تغییر و یا درنگی حاصل شود. دلم میخواهد که مخاطب بعد از دیدن این مستند، غافلگیر شده باشد از چیزی که فهمیده و اتفاقی که آنجا افتاده. دوست دارم مخاطب به ادراک جدیدی برسد. اتفاقی که دقیقا برای خودم و بچههایی که در این کار به من کمک میکنند، افتاده است.
دوست دارم در این مستند کشف خودم از این موضوع را به اشتراک بگذارم. اینکه بیننده هم، مثل من بتواند این شهر را کشف کند. ایدهای که به ذهنمان رسیده، همراه شدن با سوژه ای است برای فهمیدن زنان شهر نو. این سوژه قرار است مثل من سفری داشته باشد تا بفهمد در شهر نو چه اتفاقی افتاده و چه گذشته است.
نکتهی دیگری هست که دوست داشته باشید به آن اشاره کنید؟
نکته خاصی نیست، فقط دلم میخواهد به این قضیه اشاره کنم که ما گاهی پیش فرضهایی در ذهنمان داریم که مثلا نباید به یک سری از پدیدهها نزدیک شویم یا در موردشان صحبت کنیم. اتفاقا صحبت کردن درباره یک سری معضلات اجتماعی، به آدمها کمک میکند بتوانند بهتر زندگی کنند. شهر نو هم یکی از آن قصههاست که هیچ وقت سمت آن نرفتهایم. شاید کتمانش کردیم. اما این زنان بودهاند، زندگی کردهاند. شهر نو یک بخشی از تاریخ ماست. این وظیفهی ماست که آن را به خاطر داشته باشیم. من در مورد 5 هزار نفر انسان حرف میزنم که آخرین نسل آنها هم در لبهی فراموشی تاریخ قرار دارند.