خبرایران : بالاخره پس از کیلومترها رانندگی طاقتفرسا و خستگی راه، شیراز برایمان خودنمایی کرد و از کنار دروازه قرآن و میدان طاووس عبور کردیم که چشممان به هتل بزرگ شیراز افتاد، هتل زیبایی که بیشباهت به کشتی تایتانیک نبود!
چندماهی بود که به مسافرت نرفته بودم و حال و هوای درونم بهم ریخته بود. از طرفی دلمشغولیها و کارهای بسیاری داشتم که مجال تفریح و خوشگذرانی به من نمیداد، ولی سرانجام هرطور که بود کارها را سر و سامان دادم و به همراه همسرم عازم سفر شدیم.هوا هنوز خنک بود و بارندگی در سراسر کشور ادامه داشت.
از شهرهای قم، کاشان، نائین و یزد عبور کردیم ولی در دل شوق رسیدن به شیراز را داشتیم؛ شهری معطر به عطر بهارنارنج و سرسبز و زیبا که هوش از سر هر گردشگری میبرد.
بالاخره پس از کیلومترها رانندگی طاقتفرسا و خستگی راه، شیراز برایمان خودنمایی کرد و از کنار دروازه قرآن و میدان طاووس عبور کردیم که چشممان به هتل بزرگ شیراز افتاد، هتل زیبایی که بیشباهت به کشتی تایتانیک نبود!
از میان دالان مارپیچ و مشجری که در میان کوه قرارداشت عبور کردیم و بالا رفتیم تا ماشین را در پارکینگ بزرگ هتل پارک کنیم.بعد از خوشامدگویی پذیرش و تحویل کارت توسط پرسنل هتل به اتاقمان در طبقه دهم هدایت شدیم.
چه اتاق زیبایی! چه تخت بزرگی! چه ملحفههای سپید و تمیزی! چه بالشهای لطیفی!
واقعاً بعد از هزار کیلومتر رانندگی و دوش آب گرم فقط استراحت روی این تخت به من آرامش میداد.
از خواب که بیدار شدم دیگر شب شده بود، پردهها را کنار زدم و کل شیراز را زیر پای خود دیدم که گویی ستارهباران شده بود.
یخچال هم پر بود از خوراکیهای محبوب من و همسرم که با چای میل کردیم.
صبح هم به طبقه چهارم برای صرف صبحانه رفتیم.
رستوران بسیار بزرگ و دلبازی بود که دور تا دور آن شیشهای بود و از یک سو نمای شهر شیراز را به ما میداد و از سوی دیگر منظره زیبای کوه با گلهای بنفش و باطراوت را به رخ میکشید.
منوی صبحانه بسیار متنوع بود و به نسبت هر هتلی که تا بحال رفته بودیم کاملتر و باکیفیتتر بود و بوفه سرد و گرم آن نظیر نداشت و کوکتل میوه تازه حالمان را جا آورد.
پس از اتمام صبحانه تصمیم گرفتم در هتل قدمی بزنم و با قسمتهای مختلف آن آشنا شوم.
در کنار آسانسور میزکار بسیار شکیلی بود که پرینتر هم روی آن نصب شده بود و امکان هر نوع فعالیت بیزینسی را فراهم میکرد.
همچنین، در طبقات مختلف فروشگاههای صنایع دستی، کیف و کفش و حتی آرایشگاه هم دیده میشد که من از اصلاح موهایم بسیار راضی بودم.
چند ساعتی گذشت و تصمیم گرفتم ورزش کنم و اضافه وزن ناشی از صبحانه مفصلی که خورده بودم را کاهش دهم، به همین خاطر به سالن بدنسازی و پس از آن به استخر رفتم و بدنی سبک کردم، حتی به یاد دارم که در یکی از طبقات هم برای کودکان فضای بازی در نظر گرفته شده بود که آنها هم بازی و تفریح کنند و والدینشان به تمدد اعصاب بپردازند.
اقامت دو روزه ما هم سرانجام به پایان رسید و راهی ادامه مسیر به سمت جنوب کشور شدیم و با بدرقه باشکوه و خوشروی پرسنل هتل را ترک کردیم و به جرات میتوانم بگویم هتل بزرگ شیراز بهترین و سرآمد هتلهای سراسر کشور است که خاطرات خوش آنجا هیچگاه از ذهن من و همسرم پاک نخواهد شد.
گزارش از علی جواهرچی